۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

منم باهات میمونم

یکاره بلند شده بود اومده بود می گفت: "باید تمومش کنیم. اگه ادامه بدیم اذیت می شیم. من دیگه نمی تونم تحمل کنم."

گفتم: "ولی ما دیشب سکس داشتیم، همش می خندیدیم. چی شد یه دفه؟"

گفت: "تو... نمیدونم... تو دیوونه ای."

سیگارش رو توی باقیمانده شیر تو لیوان خاموش کرد و رفت.

هیچ نظری موجود نیست: