۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

صورت زخمی

دیگه این اواخر قبل از اینکه بخوام صورتمو تو آینه ببینم، اول مطمئن میشم که ترک ها ماله آینه نیست.

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

دور میز یک کافه روبروی هم
من پشت دود سیگار پنهان و او پشت دروغ هایش
روبروی هم
یک زیر سیگاری بینمان و فرسنگ ها کدورت
هر دو غرق
من در دود، او در دروغ

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

خاطرات تماما خوش گذشته

هنوز در شگفتم که دیدن تخت های چوبی کافه های بالای درکه،
راه های خاکی باران پاییز خورده،
پله های سقید پوش از برف زمستان کنار دیواره ها،
لیوان های گرم چای، گرم کننده دست های سرد،
صبحانه،
سکوت،
خاطرات تماما خوش گذشته،
... ،
مرا به خاطش میاورد؟
هنوز در شگفتم.